جوجه نارنجی رنگ

به یلدایم می گویم : 

آنقدر عصبانی هستم که سنگ را هم‌ خرد کنم ..!

دلم می خواست همان میز نهارخوری شرکت را واژگون کنم..دلم می ساخت طوفان به پا کنم..

گفت :

تو شبیه جوجه ای هستی که در لای پره های شوفاژ از ترس پنهان شده..! اصلا به تو نمی آید..! 

من جوجه ای هستم که از ترس لای پره های زندگی ویران شده..دلتنگ وار تو را می جوید از این ویرانه ها 

۲ لایک
همه ی "اولین ها" با تو بود و دوست داشتنی :)
از این اولین ها لذت می برم و خواهم برد..

از سال 1388 ..
آخرین مطالب
بنویسیم یا زوده؟ :دی
و اینک وصال...
جوجه نارنجی رنگ
به نام خداوند بخشنده و مهربان..
آرشیو مطالب
پیوند ها
پیچ و مهره ها هم عاشق می شوند!!
میلوی قرمز
جریان زندگی
روزهایی که می گذرد
من یک دختر مسلمانم
طلوع من
Breath by breath till love
لونا و روزهایش
عاشقانه بی پایان ما
نیمچه متاهل
یادداشت خونه مجازی
حریری به رنگ آبان
بلاگر کبیر گزارش می کند!
شیطنت های ذهن من
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان